۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

ترانه کوچک من
فیلمی از مسعود کرامتی

فیلمی بود که تماشاگر به خود اجازه داد اواسط فیلم سالن را ترک کند . اما . دیدن فیلم خالی از لطف نبود و بسیار مفید بود . در یک کلام من واقعا خوشم آمد .
سفر پسری سیزده ساله به شرف رود . یا همان شلمرودی که در داستان ها داشتیم . به خاطر داریم .
توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود
حالا شلمرود شرف رود شده . حسنی پیر شده و اسمش تغییر کرده و در انتظار مرگ است . فیلم داستانی فانتزی داشت . روابط علی و معلولی با ذهن و منطق فیلمنامه نویس رقم می خورد . شلمرود نمادی از ایران امروز بود . خیره شدن نمادی از تفکر و توکل بود . امیر جلال (اگر اشتباه نکرده باشم ) و کدخدا نمادی از نسل قدیم و نیاکان ما بودند . پسر بچه ها نمادی از نسل نو بودند . دیالوگ ها بر محور این نماد پردازی های قرار گرفته بود .
اما حیف . حیف و صد حیف
حیف که در پرداخت و فرم با مشکلات عدیده ای دست به گریبان بود . تصاویر مرده و نورپردازی بسیار ضعیف بود . میزانسن ها و آکساسوار صحنه هیچ نشانی از یک فیلم فانتزی نداشت . رنگ ها کدر و مرده بودند . حتی آبی آب هم درست تصویر نشده بود . در طراحی صحنه و لباس مشکلات بزرگی به چشم می خورد که هر لحظه ما را از محتوای فیلم فراری می داد . برای مثال چطور پسری که نماد نسل جوان ایران است باید بر لباسش عکس اسپایدرمن که حاصل اسطوره سازی آمریکا است داشته باشد . چرا در رنگ لباس ها حداقل توجه بیشتری به خرج داده نشد تا لباس بازیگران هم رنگ پس زمینه نباشد . بی سلیقگی کارگردان در بسیاری از تصاویر آزار دهنده بود . استفاده از پلان های اینسرتی برای رفو کردن سوراخ های تدوین و پلان های حرکتی ای که دیر به داد فیلم رسید .
واقعا داستان اگر درست نوشته می شد و گره ها به موقع زده می شد و ....
با این فیلم
توی ده شلمرود حسنی هنوز تک و تنها است
همان گونه که فیلم مسعود کرامتی تنها ماند . هیچ کس برای تدفین پدر بزرگ در سینما نماند و مخاطب هر لحظه آرزوی مرگ پدر بزرگ را داشت . ای وای . از این همه هزینه . ای وای از این فیلمنامه ای که هر چقدر می گویم باز هم ایرادهایش بیشتر و بیشتر به ذهنم می آیند . ای وای از چمنی که سبز نیست و آبی که آبی نیست و قرمزی که دور یقه پسرک است و چشم را آزار می دهد .
بماند .
برای من تجربه خیلی خوبی بود .
ممنون .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر